خواب شیرین
خواب شیرین دیده ام ، فرهادی ام تعبیر شد
بیستون از ضربه های تیشه ی من سیر شد
تو چه خیری دیده ای از وادی و بند جنون؟
هر بیابانگرد آخر پای در زنجیر شد
آن چنان تو ریختی طنازی و عشوه به راه
هر که بالای تو را دیده پی تکبیر شد
هر که می بیند تو را آینه دار روی توست
تو چه کردی صورتت در آینه تکثیر شد؟
در گمانم نسبتی داری تو با یوسف، عزیز!
صدر بوم آفرینش روی تو تصویر شد
عارفی دیدم به وصلت نائل آمد، گفت: هو
از خدای نقشبند گلرخان تقدیر شد
مهدی مرتضوی دراز کلا_بابل