تنهایی
من که متروک تر از خلوت خوف آور یک دهلیزم
آرزوم است که از پیله ی تنهایی خود بگریزم
سرنوشتی ست غم انگیز که من تا به ابد مجبورم
در قفس با خودم – این دشمن آزادی – خود بستیزم ادامه مطلب ...
هو
حاصل جمع
پائیز
برگ ریزان
با درختان خزان
بر شهر سایه افکنده
نگاه می کنم
به آسمان ادامه مطلب ...
هو
حاصل جمع
پائیز
برگ ریزان
با درختان خزان
بر شهر سایه افکنده
نگاه می کنم
به آسمان ادامه مطلب ...
روز و شب
در هوایت بیقرارم روز و شب
سر ز پایت برندارم روز و شب
روز و شب را همچو خود مجنون کنم
روز و شب را کی گذارم روز و شب ادامه مطلب ...