اقالیم
اقالیم

اقالیم

از نگاه دیگران

سکوت

 سکوت می کند این شعر، غم به سر دارد

کبوتراست و به بالش، خط خبر دارد

هزار حرف نگفته، ببین، تپش در نبض

جوانه میزند و میوه های تر دارد 

کنارکوچه دیروز، رد شدم با ترس 

هزار حسرت رنگین به نیشتر دارد  

نگاه کودکی ام رنج زیر دندان داشت 

چه تلخ، قصه خود را کنار در دارد 

امید واهی خوشبختی ام همه روزه 

مسافرست و دلش قصد یک سفر دارد 

کنار کوه گذشتیم و رد پا جا ماند 

به ما نداد صدایی که گوش کر دارد 

کمی ترانه خورشید روی لبها ریخت 

جرقه می زند این عشق، دردسر دارد 

تمام همهمه شهر توی چشمانم 

طلوع می کند و ریشه درتبر دارد

 چه سرد میگذرد روزگار خاموشی

نگاه آن صبح چراخواب آن قمر دارد؟

جوانه های امیدم میان انگشتان

 درون باغچه گل کرده و شرر دارد

                                          «زهرا زارع – مرودشت


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد