کوتاهه (شعرها و داستانک ها)
1
مرغ یاهو دو بالش را از هم گشود
مثل باز کردن رساله ای در الهیات
2
افتاد ولی نشکست
چون اتفاق بود
3
چشمانش از بس با نمک بود،
شور بود
4
گفتم بیا
گفت وقتی بیایم آمدنم را متوجه نمی شوی
گفتم چرا
گفت من مثل خوابم.
5
بو کردن گلاب قمصر سردردم را خوب کرد
اما دردسرهایم بدجوری ادامه دارد