زمزمه کن شعر عشق را
به لحظه ای برسانم که عاشقت باشم
اگرچه کمتر از آنم که لایقت باشم
جهان، جهان مصیبت، زمان زمان بلاست
نه این که آمدم آیینة دِقَت باشم
میان این همه توفان، به من اجازه بده
که در عبور از این ورطه قایقت باشم
نبینم اشک به چشمت، فرشتة عاشق
نخواه شاهد آواز هق هقت باشم
بخند و زمزمه کن شعرعشق را، بگذار
که من شریک تمام دقایقت باشم
مهدی شعبانی- شهریار