نگاه تو
در جام هر نگاه تو موج شرابهاست
چشم تو مشرق همه ی آفتابهاست
عطشان به بوسه ی تو رسیدیم و تشنه ایم
سرچشمه ی فریب لبانت سرابهاست
آن کوچه ام که در دل گنگ سکوت شب
از ضربههای گام تو در اضطرابهاست
در برکه ی تجلی مهتاب شسته ایمتنپوش نقره ای که به روی طنابهاست
امشب خدای عشق، به محراب دل بگو
آیا دعای وصل من از مستجابهاست؟
زان بوسهای که از لبت انگور می شود
در چشم تاک، شیشه ی سرخ شرابهاست
خطی که روی شیشه ی اشکم کشیده ای
چونان خشی به عینک چشم حبابهاست