خبر
پس کجایی؟ چرانمی گیری از شب شهرتان سراغم را
لای این روزنامه می پیچم تک تک حرفهای داغم را
بین یک مشت جمله ی خبری، بعد از آن روزهای بی خبری
جمله "سخت عاشقت شده است" بیشتر کرده اشتیاقم را
نقطه چینها شبیه سرب مذاب، پای هر جمله راه می افتند
کلماتی که گر گرفتهتراند، شعله ور می کنند اجاقم را
لحظه ای رو به من کن و برگرد، بازگردان به سمت پنجره ام
آفتابی که گرم خواهد کرد، دل یخ کرده ی اتاقم را
بازهم سوژه ی خبر شدهام، نیستی من مچاله تر شده ام
در ستون حوادث فرد اکاش، می خواندی اتفاقم را
سعیده اصلاحی