برگرد
ای رفته شبی از این حوالی... برگرد
برگرد و بگو که در چه حالی... برگرد
آتش زده چون جنوب ما را اکنونای حال و هوای آن شمالی...برگرد
بعد از تو چنان کویر شد دلهامان
گشتیم اسیر خشک سالی...برگرد
خشکیده تمام خنده ها بر لبها
تنها تو به خنده ها مجالی... برگرد
ای وای غزل به انتها آمد، باز
ای رفته شبی از این حوالی... برگرد
آمنه صادقی - اهواز