سفر سنگ
در کوچه ی دل جز سفر سنگ ندیدیم
وز نام دریغا که بجزننگ ندیدیم
از راه بهار آمد و بگذشت و صد افسوس
در باغ بجز غنچه ی دلتنگ ندیدیم
ما را چه شده است ای دل غافل که به گیتی
یک دل به خداوند هماهنگ ندیدیم
گویی که خزان آمده در باغ تن و جان
زان روست که یک چهره ی گلرنگ ندیدیم
ای مطرب خوش دست، در این بزم پر از مست
در چنگ تو یک لحظه چرا چنگ ندیدیم
افسوس گذشت از کف ما عمر و در این باغ
بر شاخ طرب مرغ خوش آهنگ ندیدیم
از بس گنه آلوده شدی در سفر عمر
ای آینه بر روی تو جز رنگ ندیدیم
جواد جهان آرایی- کاشان