تشنه ی آواز
بلبل آهنگم، ولیکن در قفس افتاده ام
تشنه ی آوازم امّا از نفس افتاده ام
مرغ حسرت زادم واز شاخسار سرنوشت
با خیال دانه در دام هوس افتاده ام
کاروان کوچید و من در واحه های خفتگی
بی خبر از بانگ هشدار جرس افتاده ام
مثل نی از هفت بندم بغض غربت می چکد
گوشه ی بیدادم و بی دادرس افتاده ام
آی بازرگان! به طوطی های هندوستان بگو
من هم از نسل شمایم، در قفس افتاده ام
مرتضی دهقان آزاد