چون یک جسد از درخت آویزانم (6)
تازه برگشتم از سالها پیش
عشق زیبای در گور مرده
قصه هایی که ناگفته ماند و
خاطراتی که هاشور خورده
فصل اول پر از تازگی بود
عشق و شور و نشاط جوانی
تا تو رفتی خلأ دوره ام کرد
بی تو دل کندم از دار فانی
روزها گریه کردم، نبودی
بغض کردم، در خود شکستم
یک نفس مانده تا روز رفتن
چند ساعت مگر زنده هستم؟
[*]
ای نگاهت پر از شعر باران
باز با اشک هایم وضو کن
عشق رویید و فصل درو شد
باز قلب مرا زیر و رو کن
بوی تو مُرده را زنده می کند
پس بدم بر تن مُرده ام، جان
روزگارم ورق خورده بی تو
لااقل باش در فصل پایان
باز برگشتم از سال ها پیش
عشق زیبای در گور مرده
قصه هایی که ناگفته ماند و
خاطراتی که هاشور خورده
شمیم عبدلیان