اقالیم
اقالیم

اقالیم

از نگاه دیگران

چون یک جسد از درخت آویزانم(5)


آه، این روزها چه دلگیرند

سرب می بارد از هوا بر من

روزهایم همه شبیه هم اند

درد می ریزد از درون بر من

 

کاش می شد که آدمی باشد

جای یک کاکتوس در برهوت

یا که گنجشک باشد و گاهی

کز کند  روی کابل های سکوت 

 

شهر من زیر چادری از شب

عشق را در دل تو می کاود

یا چو خورشید ظهر تابستان

بی مروّت شده ست و می تابد

 

عاشقی در دیار من جرم است

دوستی هم خیانتی ننگین

همه ی روزهات تاوانی ست

برهمین یک جنایت سنگین

 

حرف را از صدات می دزدند

از دو چشمت هر آنچه گیرایی

زن زیبای شهر را گویند

زنک هرزه گرد هر جایی

                         شمیم عبدلیان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد