چون یک جسد از درخت آویزانم (1)
چشمان تو دو پنجره ی رو به آفتاب
من گرم آفتاب توام با تنی مذاب
شاید دچار حالتی از خلسه می شوم
بیدارم، آفتاب مرا برد به خواب
چشمان تو خلیج قشنگی میان ماه