چون یک جسد از درخت آویزانم (4)
درگاه عشق ات هر نفس پابوس می خواهد
هر برکه ای آغوش اقیانوس می خواهد
تفسیر هر روز از نگاهت جان گرفتن ها
ده ها که نه صدها ورق قاموس می خواهد
بی خوابی شب ها و رویا بافتن بس نیست؟
خوابم بکن...گاهی دلم کابوس می خواهد
وقتی تجدد ها ملال انگیز و دلگیرندگاهی خیالم عهد دقیانوس می خواهد
قلبم کلیسایی ست، بی یکشنبه های تو
فریاد کن، آری دلم ناقوس می خواهد
از آتش عشقت سیاوش وار خواهم رفت
عمریست جرمم حکم کیکاووس می خواهد
امواج عشقت قایقم را می کشد هر سو
چشمی بچرخان، ساحلت فانوس می خواهد
جوری اگر هندوستان دارد، خیالی نیست
قلبم در این آشفتگی، طاووس می خواهد
شمیم عبدلیان