اقالیم
اقالیم

اقالیم

از نگاه دیگران

خسته کرده

این جزر و مدها را تلاطم خسته کرده

مهتاب و دریا را تفاهم خسته کرده

شادی کجا؟ اینجا کجا؟ خنده کدام است؟

لبهام را بار تبسّم خسته کرده

باید سکوت سینه ام را بشکنم باز

بغض مرا لبخند مردم خسته کرده

دنیا، رها کن دست هایم را بیفتم

دیگر غرورم را ترحّم خسته کرده

دیگر چه باید خورد تا رانده شد از خاک؟

وقتی دهان را طعم گندم خسته کرده

صبح است برگرد ای نماز اوّل وقت

پیشانی ما را تیمّم خسته کرده

                                  حسن اسحاقی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد