اقالیم
اقالیم

اقالیم

از نگاه دیگران

مرد

و مرد مهربانی که دلش اندازه ی دریاست

غزل می خواند و بی چشمهایش شعر بی معناست

غزل بی نام  او اصلا مقدس نیست، می دانم

غزل یعنی: دلش در سطر سطر شعر من پیداست

بهار از چشمهایش می وزد، این اتفاقی نیست

نگاهش همچنان در باغها آیینه ی گلهاست

علی وار از صداقت، حرفهای تازه ای دارد

علی وار از صداقت می نویسد، حرف او زیباست  خود خورشید یعنی: آنچه از لبخند او جاری ست

نگاهش چیست؟ ماه مهربانی در شب صحراست

"علی صادق" همان رازی ست که آیینه می داند

"علی صادق" همان امروزی ای که زایر فرداست

دلی از خود رها دارد، دلی از جنس شیدایی

برای گفتن از حال و هوایش، چشم او گویاست

محبت چیست؟ آن چیزی که از دست و دلش ریزد

نجابت چیست؟ آن چیزی که از پیشانی اش پیداست

صدایش می رسد از پشت آواز فراوانش

به دنیای من و تو همچنان این مرد یک دنیاست

                                             شعبان کرم دخت بابلسر دی 95

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد