کشید و رفت
در دفترش دو بال کبوتر کشید و رفت
یک شاخه عاشقانه ی پرپر کشید و رفت
یک مشت برگه های مچاله کنار میز
فنجان سرد حوصله را سر کشید و رفت
سیگار می کشید، ولی اهل دود... نه
قدری نشست، یک نخ دیگر، کشید و رفت
با خون نوشته بود – خدا ، عشق، یار، من –
خطی به روی واژه ی آخر کشید و رفت
فریاد و آه و ناله و پچ پچ محله را ...
از پشت بام خانه کسی پر کشید و رفت
منصور یال وردی