اقالیم
اقالیم

اقالیم

از نگاه دیگران

باز باران

باز باران، می چکد از چشم خیسم!

با گهرهای فراوان، قصه ام را می نویسم

می خورد بر بام گونه، اشکهای بی درنگم

می چکد بر روی کاغذ، لحظه های رنگ رنگم

یادم آرد روز باران، چشم در چشم سیاهش

گردش یک روز شیرین، در بلندای نگاهش 

 شاد و خرم، نرم و نازک، عاشقی دیوانه بودم

توی جنگل ها پر احساس از نگارم می سرودم

می دویدم همچو آهو، سوی قلب مهربانش

می پریدم از لب جوی بلند گیسوانش

می شنیدم از پرنده، قصه های مرگ فرهاد

از لب باد وزنده، عشقهای رفته بر باد

داستان های نهانی، گشت بر من آشکارا

رازهای زندگانی، روزهای سنگ خارا

پیش چشم روزگاران، دستش از دستم جدا شد

قصه ی عشق من و او، چون حبابی بر فنا شد

                                             مهدی قزل سلفی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد