از تو
از من سر راه تو نشستن، گذر از تو
راضی شده چشمم به همین یک نظر از تو
آن قدر نشستم به هوایت که بیایی
یا اینکه بیاید به نسیمی خبر از تو
باد آمد و پیغام تو را باز نیاورد
از هر که بگویم خبر آمد مگر از تو
بر من چه گذشته است که این گونه اکنون؟
این گونه که پر کرده دلم را اثر از تو؟
تا خواستم از تیرگی شب بنویسم
سر زد گل خورشید به وقت سحر ازتو
در اوج تو را خواسته بودم که ببینم
انگیزه ی پرواز من و بال و پر از تو
ای دست مریزاد به تقدیر که انداخت
در مهلکه ی عشق مرا بیشتر از تو
لیلا مهذب- شهریور 95