اقالیم
اقالیم

اقالیم

از نگاه دیگران

روزی که تو را دیدم

روزی که تو را دیدم، شاعر شدن آسان شد

در چشم من و کوچه، خورشید نمایان شد

در کوچه ی هر روزی، شور غزلی بارید

من خیسم و چشمانم، دلتنگ خیابان شد

دستی که شبیه ابر، در سینه ی من غم کاشت

پاییز خیالم را، ناگاه زمستان شد  

سردم شد و لرزیدم، دست غزلم برفی

تا پنجره را بستم، آغوش تو عریان شد

نازایی باغ من، یک لحظه تکانی خورد

شاید خبری باشد، از شوق هراسان شد

روزی که تو را دیدم، آن شب، شبِ دیگر بود

لیلای تب و تابم، همسایه ی باران شد

... و عشق تولد یافت، این درد مبارک باد

در مذهب چشمانت، «کفرم همه ایمان شد»

رضا پنبه کار - جویبار

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد