دلگیر
دیرگاهی است که مرغ دل من دلگیر است
پر پرواز به پایش همه جا زنجیر است
هی قفس میکشد و نقشه آزادی خویش
قفل زنجیر کمی دور ازین تقدیر است
حال من قرص غروبی است کم از نیمه ماه
از بد حادثه مهمان شبی در قیر است
روز و شب را بگرفتند به تقصیر خیال
مرغ تدبیر برنجید که بی تقصیر است
تو کشیدی به زمین عکس مرا با غل و بند
من نه آنم که خدا گفت، نه این تصویر است
دیرگاهی است نخندیده دلم با کس ولیک
هرکجا صحبت عشق است دلم درگیر است
محمد صابری-تهران