اقالیم
اقالیم

اقالیم

معرفی کتاب


نام کتاب: فرمانروایان فرومایه (تاریخ ترسناک)

نویسنده: تری دیری

مترجم: مهرداد تویسرکانی

ناشر: انتشارات افق

تعداد صفحات: 170 صفحه

قیمت: 6500تومان


                                                                                                                                                                                                                                                                                                              


  یکی از موضوعاتی که در علوم استفاده می شود علم تاریخ هست؛ تاریخ، خواص و خصوصیاتی دارد که باید در کلاس های تاریخ بیان بشود از جمله اینکه انسان می تواند سرگذشت پیشینیان را بداند و از آن ها درس بگیرد و عبرت بگیرد.

کتب تاریخی، زیاد هستند و مفصل هستند حالا در حدود آن برهه ای از تاریخ که در کتاب ها آمده حجمش ممکن است کم و زیاد بشود یا بعضی از کتاب ها ممکن است معتبر نباشد یا خواندنش برای بعضی خسته کننده است؛ عده ای آمده اند تاریخ را به صورت گزیده و به صورت نکته نکته و حتی باز برای اینکه قابل تحمل تر بشود به صورت طنز درآورده اند در موضوعات مختلف.

یکی از مجموعه کتاب هایی که هست به نام "تاریخ ترسناک" که ما جلد هفتش را معرفی می کنیم؛ این کتاب به صورت طنز و به صورت عکس های (به اصطلاح امروزه) کاریکاتور یا کمیک، یک سری مطالب را از تاریخ درآورده و به این شکل ارائه کرده است.

اسمش را هم "تاریخ ترسناک" گذاشتند به این معنا که فرمانروایانی که در طول تاریخ بودند چون معمولا فرمانروایان تاریخ، کسانی که به قدرت می رسند ظلم میکنند و ... این قسمت هایی را گزینش کرده و به صورت طنز بیان کرده که مثلا فلان فرمانروای کشور اروپایی یا آسیایی، این یک عادت خاصی داشته یا یک چنین آدمی بوده. یک قسمت هاییش شاید به نظر برای انسان خیلی زیبا نباشد اما چون جنبه ی طنز دارد به اصطلاح قابل تحمل می شود.

مثلا در یک قسمتی از این کتاب که در رابطه ی با جورج اول پادشاه بریتانیا تاریخش هم سال 1960 تا 1727 میلادی بوده است

می گوید که ایشان خیلی طالبی دوست داشت، یه وقت در یک کشتی دریا زده شد برای اینکه خوب بشود یک عالمه طالبی را خورد و همین باعث شد که سکته کند و بمیرد!

یا جورج سوم باز همین پادشاه بریتانیا خیلی بیفتک دوست داشت، در باغ قصرش بیفتک کاشت! فکر می کرد که در می آید.

این کتاب موضوع بندی شده مثلا در مورد خلق و خوهایشان یا کشتارشان یا ظلم هایی که می کردند بد نیست حالا یک جنبه ی طنزی دارد شاید همه اش هم واقعیت نداشته باشد ولی بد نیست.

این نادر خیال کرد که پسرش رضاقلی میرزا بر ضدش توطئه چیده او چه کرد ؟ یک سیلی بیخ گوش بچه اش خواباند و به او گفت که مراقب رفتارش باشد، داره سؤال می کند، این جوری گفت؟ نه رضاقلی را آن قدر در اتاقش حبس کرد تا بگوید ببخشید؟! خب اینجوری هم نگفت، باز هم نه ، پس چی گفت؟ دستور داد او را کور کنند.

همین طور مثلا جاهایی سوال هایی مطرح می کند شما مثلا حدس بزنید فلان پادشاه در این موقعیت چکار کرد، چهارتا پنج تا طنز میگوید بعد مطلب را بیان می کند.

****************

نادر افشار، پادشاه ایران

نادر قلی می خواست یک ارتش عظیم داشته باشد که آن را توی سر کشورهای همسایه بکوبد. اما چون ارتش ساختن خرج داشت، پولش را به شکل مالیات از جیب مردم در آورد. هرکس که مالیات نمی داد، اعدام می شد.

بعد نادر خیال کرد که پسرش، رضاقلی میرزا، بر ضدش توطئه چیده. او چه کرد؟

یک سیلی بیخ گوش بچه اش خواباند و به او گفت که مراقب رفتارش باشد؟ نه.

رضاقلی را آن قدر توی اتاقش حبس کرد تا  بگوید "ببخشید"؟ باز هم نه. دستور داد او را کور کنند.

او کم کم بداخلاق و بد اخلاق تر شد. بیهوده بهانه می گرفت و دستور قتل کسانی را صادر می کرد.

اما بعضی ها در طایفه ی افشار دوست نداشتند چنین بلایی به سرشان بیاید. به قول یکی از بزرگان طایفه:

آن ها نادر را در خواب غافلگیر کردند و سرش را از بدنش جدا کردند.

نادر هم اول عقلش، بعد سرش را از دست داد.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد