اقالیم
اقالیم

اقالیم

دلنوشته

«داروی دوام عشق»

یادته

عجب بارانی بود!

ریز ریز

هوا تاریک بود 

 

قبل تر از آن

در آن بعد الظهر ابری

که زیر پتو

خودت را جمع کرده بودی

در کنار شعله های ملایم بخاری

چشمانت سنگین شد

خوابت برد؟

یا

بیدار بودی؟

نمی دانم

در لذت نفس های گرمی

که به صورتت می خورد

و هوای رخوت انگیز

رؤیاهای واقعی

می دیدی

سکوت و سکون

پس از حرکات موزون

آه

اینها در خواب است؟

یا

این منم

بیدار بیدار

در کنار یار

**

بعدتر ازآن

شب بود

عجب بارانی

اول ریز ریز

آنقدر که گولت بزند

چتر برنداری

در سر بالایی خیابان

که نفست به شماره افتاده بود

و تند شدن باران

که موهای بیرون ریخته

روی صورتت را

خیس خیس کرده بود

دستم را گرفتی

و بریده بریده

گفتی: برگردیم

گفتم: حیف نیست؟

باران

دست در دست یار

در خلوت خیابان

چیزی نگفتی

شاید قانع شدی

رفتیم و رفتیم

از کنار کافه ها

سفره خانه ها

قهوه خانه ها

داروخانه ها

گذشتیم

و تو

کیمیای عشق را

در داروخانه ها

جستجو می کردی!

آقا

خانم

ببخشید

لطفا

داروی دوام عشق دارید؟!

نخیر

نه

نیست

نگرد

مشابهش هست

ولی خوب نیست

ضرر دارد!

ترک کن!

و....

و تو فقط خندیدی

و من گفتم

باید جستجو کنی

در جایی دگر

آن را!

خیلی خیس شده بودیم

در تاریکی شب

در پیچ خیابانی

ناگهان

یک لحظه

گمت کردم

سراسیمه

به هر طرف

دویدم

ولی تو

در قطرات باران

محو شده بودی

هرچند

بویت را

در کنار خودم

حس می کردم

شاید

شبی بارانی

یا

روزی آفتابی

یا

در هوایی ابری

با داروی دوام عشق

برگشتی

مرا از خواب بیدار کردی

با لیوانی

نوشیدنی گوارا

و من می گویم

فدایت شوم

وجودت

دوام عشق است

نیازی به دارو نیست!

آبان ماه 94

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد