امید و اعجاز
از گذشته رو به آغازم، پشیمان نیستم
اینکه با هر فصل دمسازم، پشیمان نیستم
من به محراب وجودم با همه ظلمی که دید
پایبندم، سخت می نازم، پشیمان نیستم
عاشقی را خوب می دانم، به اوجم با غرور
با غزل در شوق پروازم،پشیمان نیستم
محو شد در من گذشته و آنچه که بر من گذشت
هر غزل گنجینه ی رازم ، پشیمان نیستم
سنگ اندازان نمی بینم، به جایش بیشتر
سمت رویا پیش می تازم ، پشیمان نیستم
رو به دنیای امیدم، گاه پیروزم، ولی
گه در این هنگامه می بازم، پشیمان نیستم
چشم پوشی می کنم از هر خطا و می چشم
طعم خوب حس اغماضم، پشیمان نیستم
گر چه من پایبند آدابم، ولی بی قید و بند
شاعرم، در شعر طنازم پشیمان نیستم
لحظه ها را دوست دارم، این که تنها و فقط
عاشق امید و اعجازم،پشیمان نیستم
مریم یوسفی نصیری نژاد- رشت