عاشقانه ها
عشقت هنوز هست و پر از زندگانی ام
چشمت شراب خانگی جاودانی ام
من از غروب دورم و بربام عاشقی
همپای صبح، تازه گلی ارغوانی ام
مویم سپید گشت در این آسیا، ولی
گویی هنوز برسرِخوانِ جوانی ام
ادامه مطلب ...
به یاد او
در چشم من زمین و زمان پیر می شود
دارد که روز آمدنت دیر میشود
ای آفتاب، نام بلندت به رخ مکش
این سان که فصل عشق زمینگیر می شود
ققنوس همزبانی گر سر کشد ز خاک
شعرم همه هزینه ی اکسیر می شود
ادامه مطلب ...