پیدا نشد
هرچه گشتم دیگر آن حبل المتین پیدا نشد
هیچ ماهی مثل تو روی زمین پیدا نشد
باد، پیشانی نوشتم را ورق زد روز و شب
در تمامش غیرداغی بر جبین پیدا نشد
عقل و دل هر روز با هم چرتکه انداختند
قدر تو حرف حسابی دلنشین پیدا نشد
سیبمان را آب با خود برد و سال نو رسید
غیر سیر و سرکه پای هفت سین پیدا نشد
رفتی و درسینه ام جنگ عجیبی در گرفت
آخرش قلب من از میدان مین پیدا نشد
خواستم کامل کنم تصویر عشقت را ولی
تکه های اصلی این جورچین پیدا نشد
حسنا محمدزاده