میهمان
تو میهمانی و امشب جهان من خالی ست
از ازدحام زمین، آسمان من خالی ست
چنان به جای تو با سایه ام یکی شده ام
که از هر آنچه "منم "سایبان من خالی ست
اگر چه راوی بغضی هزار و یکشبهام
هنوز از هیجان داستان من خالی ست
تمام حجم من از انتظار لبریز استعجیب نیست اگر استکان من خالی است
برای دیده شدن در نگاه خیره ی ماه
مرا ببخش اگر کهکشان من خالی ست
چه جای غم! که مقدر شده است غم بخورم
از آب و دانه اگر آشیان من خالی ست
پرنده وار، در اوج، از صعود سرشارم
فقط نپرس چرا آسمان من خالی ست
زهرا اسماعیلی کرج