باز باران برگ ها را خیس کرد
شوقت آمد عشق را تأسیس کرد
من به دیدار تو عادت داشتم
در شب زلف تو دعوت داشتم
باده نوشیدم ز چشم مست تو
ای فدای آن می پیوست تو
می تراود از لبانت بوی گل
در بهاران می شوی همخوی گل
موج موج گیسوانت در بهار
می شود بی تاب و ناز و بی قرار
زیر چتر گیسوانت سرخوشم
در کنارت نازنین در آتشم
هرکجا باشی، هوادار توأم
یوسف مصری، خریدار توأم
دکتر آیت مهر آیین- اندیمشک