عنوان کتاب: نئوگلستان
نویسنده: پدرام ابراهیمی
انتشارات: نشر چرخ
قیمت: 8500تومان
تعداد صفحات:118صفحه
حکایت 49
مطابق تمام سریال های ایرانی، توانگری را پسر رنجور بود و او چنان بخیل و نَرگِدا که مردم خبر غذا خوردنش را فسانه می پنداشتند. نیک خواهان گفتند مصلحت آن است ختم قرآن کنی از بهر وی. گفت:« مشغله دارم. حساب حجره ها وقت برایم نمی گذارد و اگر هم بگذارد، قرآن خواندن وضو می خواهد و ختم قرآن طول می کشد و از آن جا که وضو نفاخ است، بعید است تا ختم کل قرآن باطل نشود و با این خشکسالی روا نباشد لعل گران قیمت را به وضوی مکرر تباه ساختن.» گفتندش پس بذل قربانی کن تا شافی به برکت قربانی فرزندت از مرض برهاند. گفت:« گفتید چند ختم قرآن؟! حال که نیک می اندیشم مصحف مهجور اولی تر است که گله ی دور.» پیرمردی جهان دیده در آن جمع بود که همگان منتظر بودند گوی سخن را به دروازه ی مرد بخیل براند. ناگه گویی را از میان دوپایش عبور داد و پیرمرد دیگری مرد بخیل را غافلگیر کرد و چنین گذاشت در کاسه اش:
« هر آن پیجی که بهر کار خیر است
بکردی لایک و گفتی ما چنین ایم
ولی وقتی که حرف از مایه آمد
به جز قطعی و ساین اوتت نبینیم »