کودتا
با من بمان و حرف دلت را دوتا نکن
در شهر من علیه دلم کودتا نکن
حالا که از بهشت تو جا مانده ام، مرا
در پای ایستگاه جهنم رها نکن
بگذار پا به شعر من ای حس ناگزیر
فکر ردیف و قافیه های مرا نکن
حق من این نبود که دور از تو بشکنم
حقم اگر فراق تو باشد ادا نکن
کردی دعای صبر... دعایت مرا شکست
در حق هیچ آیینه ای این دعا نکن
با ابرهای معجزه بر روح من ببار
جغرافیای قلب مرا کربلا نکن
***
خواهی بدون چون و چرا عاشقت شوم
با من در این معامله چون و چرا نکن
حبیب فرقانی - سراب