اقالیم

اقالیم

اقالیم

اقالیم

عناوین یادداشت‌ها

  • معرفی کتاب پنج‌شنبه 12 فروردین 1395 18:21
    نام کتاب: شهر هرت کاریکاتورهای بزرگمهر حسین پور ناشر: نشر مثلث تعداد صفحات: 88 قیمت: 16000تومان همانطور که قبلا عرض کردیم در ایام عید و شادی ها قرار داریم، خصوصا که ایام ولادت حضرت زهرا(س) هم هست، بهرحال در این شادی ها اگر انسان بتواند در کتاب ها هم کتاب مفرح و شادی را بخواند و مشغول استراحت بشود و از فرصت عید استفاده...
  • از نگاه دیگران چهارشنبه 11 فروردین 1395 20:48
    آن شب یاد آن شب که صبا در رهِ ما گل می ریخت بر سرِ ما ز در و بام و هوا گل می ریخت سر به دامانِ منت بود و ز شاخ گل سرخ بر رخِ چون گلت آهسته صبا گل می ریخت خاطرت هست که آن شب همه شب تا دم صبح گل جدا، شاخه جدا، باد جدا، گل می ریخت نسترن خم شده لعل تو نوازش می داد خضر ، گویی به لب آب بقا گل می ریخت زلف تو غرقه به گل بود و...
  • روز مادر چهارشنبه 11 فروردین 1395 00:02
  • از نگاه دیگران دوشنبه 9 فروردین 1395 23:23
    نام گل بود و سبزه بود و سرود پرنده بود در آفتاب ، گرمی شادی دهنده بود بر آب و خاک بادِ بهشتی وزنده بود در باغ بود کاجی پر شاخ و سهمگین دستی به یادگاری صد سال پیش ازین بر آن درخت ، نام دو دلداده کنده بود. پروانه و فریدون صد سال پیش از این یک روز آمدند در این باغ دلنشین گل بود و سبزه بود و دم تندِ فرودین می زد نسیم نرمک...
  • از نگاه دیگران یکشنبه 8 فروردین 1395 23:52
    شاعر از لحظه ی ممکن شدن عالم امکان از حس شدن نبض نخستین نفس جان نه ماه و نه باران و نه پاییز و نه دریا با جاذبه ی چشم تو شاعر شده انسان از خواب عدم خاک تو بیدار شد و گفت: تبریک به گل ها و سلامی به درختان سرشار شد از شوق تو هر ذره ی این خاک مانند فرود آمدن قطره ی باران دریایی و آغوش تو گرم است که آن برف از کوه سرازیر...
  • کتاب الکترونیک پنج‌شنبه 5 فروردین 1395 19:54
    1- تاریخچه ی نوروز 2-دانستنیهای نوروز 3-دیوان اشعار رهی معیری 4-هنر آشپزی
  • از نگاه دیگران پنج‌شنبه 5 فروردین 1395 15:49
    تو به یک پلک تو می بخشم تمام روز و شب ها را که تسکین می دهد چشمت غم جانسوز تب ها را بخوان! با لهجه ات حسی عجیب و مشترک دارم فضا را یک نفس پر کن به هم نگذار لب ها را به دست آور دل من را چه کارت با دل مردم؟ تو واجب را به جا آور رها کن مستحب ها را دلیل دلخوشی هایم، چه بغرنج است دنیایم چرا باید چنین باشد؟ نمی فهمم سببها...
  • معرفی کتاب چهارشنبه 4 فروردین 1395 20:08
    عنوان کتاب: چه قدر خوبیم ما! نویسنده: ابراهیم رها ناشر: انتشارات مروارید تعداد صفحات:94 قیمت:7500تومان کتاب طنزی است بنام « چقدر خوبیم ما؟!» نوشته ی آقای ابراهیم رها که از طنز نویسان معروف کشورمان هستند، یک مجموعه ی طنز جامعه شناسی از ایشان که در ستون بعضی روزنامه ها چاپ می شد، این مطالب را کتاب کردند. مطالب راجع به...
  • از نگاه دیگران سه‌شنبه 3 فروردین 1395 17:23
    نیهیلیسم پلور آلیستیک دیشب نشستم یه کم به اعمالم فکر کنم. با هر دینی که حساب کردم دیدم آخرش باید برم جهنم. تکرار من هیچ وقت یه اشتباه رو دوبار تکرار نمی کنم. قشنگ پنج شیش بار تکرار می کنم تا خیالم راحت بشه. آزادی در جامعه پیشرفته همه آزادند، ولی به قید وثیقه!
  • از نگاه دوربین من دوشنبه 2 فروردین 1395 19:59
    اروپا
  • معرفی کتاب دوشنبه 2 فروردین 1395 00:51
    عنوان کتاب: داستان های بامزه-1 نویسنده: اندروماتیوز مترجم:محبوبه نجف خانی ناشر:آفرینگان تعداد صفحات:160 صفحه قیمت:6000تومان در تعطیلات انسان باید مقداری استراحت کند و تفریحات سالم هم داشته باشد که مقداری از خستگی هایش رفع بشود، یکی از تفریحات سالم که همه جا هم می توان استفاده کرد خواندن کتاب های مفرح و زیباست که می...
  • از نگاه دیگران یکشنبه 1 فروردین 1395 11:26
    یک دامن گل چون درخت فروردین، پر شکوفه شد جانم دامنی ز گل دارم، بر چه کس بیفشانم؟ ای نسیمِ جان پرور، امشب از بَرَم بگذر ورنه این چنین پرگل تا سحر نمی مانم لاله وار خورشیدی، در دلم شکوفا شد صد بهار گرمی‌زا، سر زد از زمستا نم دانۀ امید آخر، شد نهال بارآور صد جوانه پیدا شد از تلاشِ پنهانم پرنیان مهتابم در خموشی شب ها همچو...
  • از نگاه دیگران چهارشنبه 26 اسفند 1394 20:45
    رؤیا دوباره چشم سیاه تو کار دستم داد که از کسالت شب تا سحر شدم آزاد به باغ سبز خیالم فقط تو را دیدم و دیدن تو به رویای من صفایی داد مرا به غنچه ی لبخند میهمان کردی چقدر شاد شد این دل، همین دل ناشاد نگاه گرم تو خیره، به دور دست افق و گیسوان تو در رقص با ترانه باد چه شد که یاد تو کردم کنار شرجی شب که باز، یاد نگاه تو...
  • کتاب الکترونیک یکشنبه 23 اسفند 1394 18:29
    1- فرهنگ صفات 2- روابط دختر و پسر 3- گناهان زبان 4- کلیله و دمنه 5- گلستان سعدی
  • دلنوشته شنبه 22 اسفند 1394 18:21
    چشمهایم جناب! لطفا چانه را روی دستگاه بگذارید پلک نزنید! در آن صبح نیمه ابری چشمهایم را در اختیار آنها نهادم پرستو پشت شیشه پرپر می زد چشم دوختم به عمق دستگاهها قطره ها چشمهایم را سوزاند مردمک چشمم بازتر شد با چشمان اشک آلود به تو نگریستم تو با مهربانی مرا پشت دستگاه نشاندی از آنطرف چشم در چشمم دوختی و من از طرف دیگر...
  • معرفی کتاب پنج‌شنبه 20 اسفند 1394 23:14
    نام کتاب: قصه ها نویسنده:غسان کنفانی ترجمه: غلامرضا امامی ناشر: نشر روزبهان تعداد صفحات: 302صفحه آقای غسان کنفانی عرب است و اهل فلسطین است که بعدها به کویت و بیروت رفت. نویسنده بود و طبیعتا علیه صهیونیستها هم کتاب می نوشت و کتاب های مختلفی هم دارد، از جمله کتاب «قصه ها» که ترجمه شده و قصه های کوتاهیست که مضمون اکثرشان...
  • از نگاه دیگران چهارشنبه 19 اسفند 1394 23:05
    سیب سرخ نه پا دارم که برگردم، نه جا دارم که بنشینم نشانی دیگر از آن مهربانی ها نمی بینم چه باغ چشمگیری! جای تو خالی، کجا هستی؟ به یادت سیب سرخی از سر یک شاخه می چینم دگر افتاده این دل از تک و تا، سخت رنجورم به یادت – گر نیایی – تا ابد بی وقفه غمگینم به این دل امر کن تا از تپش باز ایستد ای عشق! به دستور تو می میرد دلم،...
  • از نگاه دوربین من یکشنبه 16 اسفند 1394 23:18
    اروپا
  • از نگاه دیگران شنبه 15 اسفند 1394 23:55
    عاقبت اندیش باید دو چشمم پیش تو درویش باشد تا شاید آن دنیا زبانم پیش باشد من که درون سینه ام مهر تو جاریست شرط مروت نیست قلبم ریش باشد در ذهن من هستی و می ترسم چگونه کتمان کنم قصدت اگر تفتیش باشد وقتی که نیت عشق باشد این مهم نیست معشوق حتی از کدامین کیش باشد در روز چندین بار می میرم برایت خوب است آدم عاقبت اندیش باشد...
  • سخن بزرگان شنبه 15 اسفند 1394 23:49
  • معرفی کتاب پنج‌شنبه 13 اسفند 1394 13:13
    نام کتاب: دایرة المعارف مشاهیر ایران و جهان ناشر: حافظ نوین مؤلف: علیرضا اوسطی تعداد صفحات:914 قیمت:15000تومان می دانید دایرة المعارف ها مجموعه کتاب هایی هستند که از همه ی علوم مسائل مختلفی که در بشریت بوده است از قدیم تا حال جمع شده،لذا برای کسانی که می خواهند مراجعه کنند و اطلاعی در یک زمینه ای داشته باشند بسیار خوب...
  • از نگاه دیگران دوشنبه 10 اسفند 1394 19:05
    دلتنگی من خسته ام از درد پنهانی که دارم از این منِ سردر گریبانی که دارم حس می کنم خم کرده سقف خانه ام را سنگینی برف زمستانی که دارم تنها گلی پژمرده باقی مانده، افسوس در دست های سرد گلدانی که دارم آیینه با من در ملاقاتی صمیمی می گوید از حال پریشانی که دارم غم در دلم ناخوانده جا خوش کرده انگار بیرون نخواهد رفت مهمانی که...
  • کتاب الکترونیک یکشنبه 9 اسفند 1394 17:19
    1- حکایت های گلستان 2-دانستنیهایی از علاقمندان علم 3-اخلاق معاشرت 4-قصه های تربیتی 14 معصوم(ع) 5-نای حکمت(مواعظ حضرت رسول(ص)
  • از نگاه دیگران شنبه 8 اسفند 1394 21:57
    همدم همدمی جز یاد او خلوتسرای دل نداشت غیر صاحبخانه کس راهی در این منزل نداشت گریه کردم روز و شب تا عقده ی دل وا شود اشک هم راهی برای حل این مشکل نداشت کشته شد پروانه بی تقصیر و بر بیداد شمع شاهدی جز آه گرم و گریه ی قاتل نداشت سوخت دل در سینه ام، اما کسی آگه نشد غیر آتش، آشنایی شمع این محفل نداشت دست و پا کردم بسی چون...
  • از نگاه دوربین من چهارشنبه 5 اسفند 1394 16:33
    تهران
  • آنچه شما فرستاده اید چهارشنبه 5 اسفند 1394 16:13
    ازین پس قسمتی از وبلاگ برای مطالبی که شما ارسال نمودید اختصاص داده می شود.
  • از نگاه دیگران دوشنبه 3 اسفند 1394 19:02
    دریا اصلا نمی خواهم برایم این و آن باشی کافی ست وقتی با تو هستم مهربان باشی عشق است ... من هر آنچه باشی دوستت دارم دریا اگر باشی... اگر آتشفشان باشی از ناگهانی اتفاق افتادنت پیداست باید برایم از خداوند ارمغان باشی باید بتابی بعد باران های پی در پی در تیره روزی های من رنگین کمان باشی بگذار ماه آسمان مال خودش باشد وقتی...
  • کتاب الکترونیک یکشنبه 2 اسفند 1394 23:18
    1- سیری در زندگی حضرت خدیجه(س) 2- گامی در مسیر 3- عشق برتر 4- اخلاق عملی
  • معرفی کتاب جمعه 30 بهمن 1394 23:49
    نام کتاب: دُن کامیلو و شیطان ناشر: نشر مرکز نویسنده: جووانی گوارسکی مترجم: مرجان رضایی تعداد صفحات:199 قیمت:7000تومان کتاب داستانی که شاید قبلاً هم معرفی کرده باشیم یک مجموعه ای سه جلدی به نام داستان های دُن کامیلو است نوشته « جووانی گوارسکی » که یک نویسنده ایتالیایی است. « دُن کامیلو» یک کشیش است که در یکی از...
  • از نگاه دیگران سه‌شنبه 27 بهمن 1394 20:53
    استفاده نشده استاد گفت: « کسی که از استعدادها، علایق، اشتیاق ها یا رؤیاهای خود استفاده نکند، شبیه آن مردی است که در باغ خود گنجی را زیر درختی پنهان کرده بود. او هر جمعه گنج را بیرون می آورد، دستان خود را پر از طلا و جواهرات می کرد و در نور یک چراغ ساعت ها به آن جواهرات می نگریست. روزی دزدی او را در این حال مشاهده کرد،...