تپش های زندگی
فرق است بین چشم تو با چشم دیگران
مثل صدای غیرو صدای خوش بنان
رازی نشسته پشت نگاهت که بایدش
حافظ غزل بگوید و سعدی کند بیان
خندیدنت شروع تپش های زندگی ست
سیب لبت شکوه بهشت است همچنان
نامت نشسته روز ازل در دلم به عشق
نامی که تا به روز ابد باشدش نشان
دنیا بدون عشق، چون جسمی بدون روح
معنای زندگی شده ای جان جانِ جان
هر شعر، هر کجا که نشانی ز عشق داشت
یک شرح بوده از تو و چشم تو بی گمان
مهدی اصغری-تهران