سهم من
از بهار این فصل برگ و بارها
سهم من آیا چه بود؟این خارها!
زل زدن از خلوت یک پنجره
سوی چشم انداز شوره زارها
های هوی یاوه طوفان و باد
دیدن رد عبور مارها
ازدحام فوجی از زاغ و کلاغ
روی پرچین ها، سردیوارهام
جای آن آوازهای دلنشین
این غریو شوم غار و غارها
پس چه شد آن برکه صاف و زلال؟
کو صدای روشن جوبارها؟
روی شاخه شاخه دار و درخت
قمریان و سهره ها و سارها؟
سهم من آیا همین بود از بهار؟
وسعت خشکیده ای از خارها؟!
محمد رحیمی