یاد
صبحدم با ترنم شادی
به دلم شور زندگی دادی
روشنی، مثل شعلة لبخند
تازه ای، مثل شاخ شمشادی
عشق مبنای هرچه شیدایی ست
در سکوتم به رنگ فریادی
یوسف بی قرار توست دلم
با زلیخای عشق همزادی
گاه آیینه ای ست در دستتگاه شیرینِ هرچه فرهادی
گیسو افشان بیا خرابم کن
چقدر خسته ام از آبادی
من و این سر، کجاست دامن تو؟
چه شد از من نمی کنی یادی
بزنی، بشکنی، خیالی نیست
هرچه با من کنی، تو آزادی
شعله ور می شوی در آوازم
خوب شد که به یادم افتادی
"شعبان کرم دخت"