مدارا
آه، اجبار قشنگی ست مدارا کردن
یعنی از دور تو را سیر تماشا کردن
من و تو محرم عشقیم به هم، پس تا کی
زیر لب نام تو را بردن و حاشا کردن؟
گر چه هرگز به خودم بی تو نمی اندیشم
که محال است مرا از تو مجزّا کردن
آب در کوزه تویی، یار تویی، خانه توییپاسخ اینجاست، چرا پرسش بی جا کردن؟
این همه واژه ی بیهوده چرا وقتی که
می توان با الف ساده «م» را ما کردن
تو محالی، ولی از عشق بعید است چنین
با محالات جهان ساده مدارا کردن
منصور یال وردی