مست می عشق
من مست می عشقم، هشیار نخواهم شد
و ز خواب خوش مستی بیدار نخواهم شد
امروز چنان مستم از باده ی دوشینه
تا روز قیامت هم هشیار نخواهم شد
آن رفت که می رفتم در صومعه هر باری
جز بر در میخانه این بار نخواهم شد
از دوست به هر خشمی آزرده نخواهم گشتو ز یار به هر زخمی افکار نخواهم شد
تا دلبرم او باشد، دل بر دگری ننهم
تا غمخورم او باشد غمخوار نخواهم شد
چون ساخته ی دردم، در حلقه نیارامم
چون سوخته ی عشقم، در نار نخواهم شد
تا هست «عراقی» را در درگه او باری
بر درگه این و آن بسیار نخواهم شد
فخرالدین عراقی