اقالیم
اقالیم

اقالیم

از نگاه دیگران

چشمان تو

داد چشمان تو در کشتن من دست به هم

فتنه برخاست چو بنشست دو بد مست به هم

هریک ابروی تو کافی ست پی کشتن من

چه کنم با دو کماندار که پیوست به هم 

 

شیخ پیمانه شکن توبه به ما تلقین کرد

آه از این توبه و پیمانه که بشکست به هم

عقلم از کار جهان رو به پریشانی داشت

زلف او باز شد و کار مرا بست به هم

مرغ دل زیرک و آزادی از این دام محال

که خم گیسوی او بافته چون شست به هم

دست بردم که کشم تیر غمش را از دل

تیر دیگر زد و بر دوخت دل و دست به هم

هر دو ضد را به فسون جمع توان کرد، وصال

غیر آسودگی و عشق که ننشست به هم

وصال شیرازی

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد