اقالیم
اقالیم

اقالیم

معرفی کتاب

عنوان کتاب: میثاق منتظران(شرحی بر زیارت آل یس- دفتر دوم)


نویسنده: سیدمهدی حائری‌قزوینی


ناشر : مسجد مقدس جمکران-1390


قیمت : 2700تومان


تعداد صفحات : 248


                                                                                                                                                                                                                                                                                                                http://www.adinehbook.com/images-1/images/products/9649730133._SS,240_.jpg?pid=9649730133


همان طور که قبلاً عرض کردیم کتاب میثاق منتظران دفتر دوم هم دارد که از فراز« السَّلامُ عَلَیکَ حِینَ تَقعُد » شروع می شود تا جایی که اسم های ائمه (ع) است: « وَأشهَدُ أنَّکَ حجُّه الله.... » و از متن زیارت هم مقداری مانده که  إنشاء الله چاپ خواهد شد و میشود استفاده کرد. 

 

همان طور که در جلد اول توضیح دادیم، کتاب راجع به شرح زیارت آل یس است، ولی فراتر از شرح رفته و نکات مختلف مربوط به بحث را ذکر کرده است، که خود این توضیحات هم گرچه بعضی جاها مفصل می شود اما زیباست و دانستنش مفید است.

در بحث ائمه (ع) که وارد می شود و انسان شهادت می دهد که خداوند یکیست «وأشهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبدَهُ وَ رَسولُه و...»  از اینجا زندگی پیامبر (ص) و ائمه (ع) و کرامات و اتفاقاتی که در زندگی شان رخ داده را به طور مختصر نقل می کند، البته شاید بعضی قسمت های آن برای دوستان تکراری باشد ولی مطالب جمع و جور و خوبی است و نکاتی دارد که شاید در جای دیگر نخوانده باشند؛ مثلاً  در صفحه 140 فضائل حضرت زهرا (س) را بیان می کند، یا در صفحه 143 بیان می کند که چرا و چگونه مولای متقیان، «علی» نامیده شد. این ها بحث های خوبی است که اگر انسان بداند بد نیست.

در صفحه 199 در رابطه با امام موسی کاظم (ع) روایتی از کرامات آن حضرت(ع) را نقل می کند که مطلب جالب و عجیبی است که اگر انسان بخواند متأثر می شود و اینجا به عنوان نمونه نقل می شود.

بر مسند امامت :

امام موسی کاظم (ع) پس از شهادت پدر بزرگوارشان در سن بیست سالگی بر مسند امامت نشست، دلایل امامت آن حضرت (ع) بسیار است. در اینجا به نقل یکی از آن ها که مشتمل بر چند معجزه نیز هست بسنده می کنیم:

روایت کرده اندکه: شیعیان نیشابور در زمان امامت حضرت موسی بن جعفر (ع) جمع شدند، و شخصی را به نام محمّد بن علی نیشابوری را انتخاب کردند تا به مدینه برود و حقوق شرعی و هدایای شیعیان را به خدمت امام زمانشان ببرد، سی هزار دینار و پنجاه هزار درهم پول و مقداری جامه به محمّد بن علی دادند. در این میان یکی از بانوان با ایمان به نام شطیطه یک درهم تمام عیار و یک تکّه پارچه خام که با دست خود رشته بود و چهار درهم ارزش داشت پیش آورد، و گفت إنَّ الله لایَستَحی مِن الحَقّ ، خداوند از حق خجالت نمی کشد (یعنی حقوق امام (ع) را گر چه کم باشد باید پرداخت) .

آن گاه آن جمعیت جزوه ای آوردند که هفتاد ورق بود، در هر صفحه ای سؤالی نوشته بودند و بقیه اش سفید بود تا جواب زیر آن نوشته شود. هر دو صفحه را روی هم گذاشته و با سه بند که هر بندی یک مهر خورده بود بسته بودند. گفتند: این جزوه را شب هنگام به خدمت امام (ع) ببر و فردای آن باز گیر، مهر ها را نگاه کن اگر نشکسته بود، پنج تای آن را بشکن و ببین آیا جواب سؤال ها را داده است یا نه، اگر بدون شکسته شدن مهر ها جواب داده بود، او همان امام است و مستحق این اموال و گر نه اموال ما را به ما بازگردان.

 محمّد بن علی نیشابوری به مدینه مشرف شد و نزد عبدالله افطح رفت، او را امتحان کرد و دانست که او شایستگی مقام امامت را ندارد، از خانه او بیرون رفت در حالی که می گفت : ربِّ اهدِنی إلی سواء الصّراط، خدایا مرا به راه راست هدایت فرمای. همان طور که در حیرت ایستاده بود کودکی آمد و گفت: کسی را که می خواهی اجابت کن و او را به خانه موسی بن جعفر (ع) برد تا چشم حضرت (ع) بر او افتاد، فرمود: ای ابوجعفر چرا ناامید می شوی و به سوی یهود و نصاری پناه می بری؟ به من روی کن که حجّت و ولیّ خدا هستم، آیا ابوحمزه در کنار مسجد جدّم مرا به تو نشناساند؟ من سؤال هایی که در جزوه بود را دیروز جواب دادم آن ها را نزد من بیاور و درهم شطیطه را هم که در کیسه است و وزن درهمش یک درهم و دو دانق می باشد، برایم بیاور،و آن کیسه چهارصد درهم می باشد که از آن وی است و پارچة او با جامة دو برابر بلخی یک جا بسته شده است. می گوید: از سخنان آن حضرت عقلم حیران شد، رفتم و آنچه امر فرموده بود آوردم و در پیشگاهش قرار دادم، درهم و پارچة شطیطه را برگرفت و روی به من کرد و فرمود: إنَّ الله لایَستَحی مِن الحَقّ، ای ابوجفر سلام مرا به شطیطه برسان و این کیسه پول را به او بده در آن کیسه چهل درهم بود- آن گاه فرمود: قطعه ای از کفن هایم را نیز به او هدیه کردم، پنبة این کفن از روستای ماصیدا است، قریة فاطمه (س) که خواهرم حلیمه آن را رشته است. به شطیطه بگو: تو از هنگام رسیدن ابوجعفر و پول و قطعه کفن تا نوزده روز بیشتر زنده نمی مانی، پس شانزده درهم از این مبلغ را برای خودت خرج کن و بیست و چهار درهم آن را صدقه و لوازم تجهیز برای خودت قرار بده و من بر جنازة تو نماز خواهم خواند. ای ابوجعفرهر گاه [ در آن وقت]  مرا دیدی مطلب را مخفی بدار که برای حفظ جانت بهتر است. سپس فرمود: این اموال را به صاحبانش برگردان و مهر از این جزوه بگشای و ببین آیا جواب سؤال ها را پیش از آن که جزوه را بیاوری داده ایم یا نه؟

می گوید: به مهرها نگاه کردم، دیدم دست نخورده است. یکی از مهرها را از وسطشان شکستم دیدم نوشته: عالم (ع) چه می فرماید دربارة مردی که بگوید برای خدا نذر کردم هر برده ای که از قدیم در ملک من بوده آزاد سازم، و چندین برده داشته باشد کدامشان آزادند؟ جواب به خط مبارکشان چنین بود: هر آن که بیش از شش ماه در ملکش بوده بایدآزاد کند، دلیل بر صحّت این معنی آیة شریفه است: « وَ القَمَرَ قَدَّرناه مَنازِلَ حَتّی عادَ کَالعُرجونِ القَدیم » و گردش ماه را در منازل معین تقدیر کردیم تا مانند شاخة خرما [زرد و لاغر] به منزل اول باز گردد. و جدید آن است که شش ماه نداشته باشد. مهر دومی را گشودم دیدم نوشته اند : چه می فرماید عالم (ع) دربارة مردی که بگوید و الله مال کثیر (بسیار) صدقه خواهم داد. چقدر باید صدقه بدهد؟ پاسخ به خط آن حضرت زیر آن نوشته بود: شخصی که سوگند خورده اگر گوسفند دار است باید هشتاد و چهار گوسفند صدقه بدهد، اگر شتردار است هشتاد و چهار شتر بدهد و اگر پول دار است هشتاد و چهار درهم بدهد. دلیل بر آن است آیة « لَقَد نَصَرَکُمُ اللهُ فی مَواطِنَ کَثیرَه»  و همانا خداوند شما را در جاهای بسیاری یاری کرد. که جنگ پیامبر (ص) تا هنگام نزول این آیه هشتاد و چهار جای بوده است. سوّمین مهر را گشودم دیدم نوشته: عالم (ع)  چه می فرماید دربارة مردی که قبری را شکافته و سر میّتی را از تن جدا نموده و کفنش را دزدیده است؟ جواب به خط حضرتش مسطور بود : دست دزد به خاطر اینکه از حرز و جای بسته دزدی کرده بریده شود و صد دینار برای بریدن سر میّت بر او لازم است. زیرا که ما میّت را به منزلة جنین در شکم مادر فرض می کنیم که هنوز روح در او نیامده باشد که دیة نطفه بیست دینار و ... تا آخر مسأله.

هنگامی که ابوجعفر محمد بن علی نیشابوری به خراسان بازگشت، دید کسانی که آن حضرت اموالشان را رد کرده به مذهب فطیحه وارد شده اند، ولی شطیطه بر همان مذهب حق باقی مانده،سلام امام کاظم (ع) را به او رساند و کیسه پول و قطعه کفن را به او داد، پس همان طور که حضرت فرموده بود به مدت نوزده روز شطیطه زنده ماند و چون از دنیا رفت، امام (ع) سوار بر شتری آمد، پس از پایان مراسم بر شتر خود سوار شد و راه بیابان را در پیش گرفت و فرمود: با اصحاب خودت مطلب را در میان بگذار و سلام مرا به آن ها برسان و به ایشان بگوکه: من و امامان نظیر من باید که پای جنازه های شما حاضر شویم در هر جا که از دنیا بروید، پس تقوای خدا را در خود حفظ کنید.

امام کاظم (ع) در بیست و پنجم ماه رجب سال 183 ه.ق در زندان هارون توسط سندی بن شاهک مسموم و به شهادت رسید.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد